روزی دروغ به حقیقت گفت : مــــیل داری با هم به دریـــا برویم و شنـــا کنیم ؟
حقیقــت ساده لــوح پذیرفت و گول خورد . . . آن دو با هم به کنار ساحل رفتند ، وقتی به
ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش را در آورد . دروغ حیلــــه گـــر لباسهای او را پوشید و
… … … … … … …
رفت . . .
از آن روز همیشه حقیقت عــــریان و زشت است ، اما دروغ در لبــــــاس حقیقت با ظاهری
آراسته نمایان می شود .
هیسسسسسسسسس......هیچی نگوهیچی...فقط بخونوفکرکن
.
.
فقط دعا كنيد پدرم شهيد بشه!
خشكم زد. گفتم دخترم اين چه دعاييه؟
گفت:آخه بابام موجيه!
گفتم خوب انشاالله خوب ميشه، چرادعاكنم شهيد بشه؟
آخه هروقت موج ميگيردش و حال خودشو نميفهمه شروع ميكنه منو
و مادر و برادر رو كتك ميزنه! ، امامشكل ما اين نيست!
گفتم: دخترم پس مشكل چيه؟
گفت: بعداينكه حالش خوب ميشه ومتوجه ميشه چه كاري كرده.شروع
ميكنه دست و پاهاي همهمون را ماچ ميكنه و معذرت خواهي ميكنه.
حاجي ما طاقت نداريم شرمندگي پدرمون را ببينيم.
حاجي دعاكنيد پدرم شهيد بشه
باد بر ما می وزد.بر پیکر ژولیده مان وبه قول خود او که می گوید:من شما را می بوسم...
ولی باد مانند باران دروغگوی کثیفی است.باد ما را می برد به دیاری که نباید ببردبه همان مکان بی آب و علف در ته دنیا...!بگذارید بگویم.انتقاد کنم.این حرف دلم است..!حداقل حالا که جراتش را پیدا کردم.هر کتابی را که ورق می زنم از برای باد و باران میگویند که:باران رحمت است و باد نعمت.اما...!
اما اینرا نمی دانند که باد گل ها را پرپر می کند و باران بیشتر خوبی های دنیا را می شوید و صخره را که نشان استقامت است مشبک می کند.
باد اظهار می کند که مانند مادری مهربان دست نوازش در گیسوان پریشان کودکان بی سرپناه می کشد.اما در فکر این نیست که شاید تن نحیف و ضعیفشان از سرمای آن به لرزه بیفتدو مو های شانه کرده شان ژولیده ودر هم گسیخته می شود.باد دروغ میگوید!!!حرفش را باور نکنید...!او پیر دوره دیده ایست. تمام جهان را گشته و به جادوگری پیر و مکار تبدیل شده .
"باد بر ما می وزد!بر پیکر ژولیده مان.و به قول خود او که می گوید:من شما را می بوسم....... ولی باد مثل باران دروغگوی کثیفی است........!
بدون شرح......
واقعانمیدونم چه جمله ای بگم.شما اگه میدونین کمکم کنین.....
و این جهان به لانه ماران مانند است...
و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست که همچنان تو را می بوسند
در ذهن خود طناب دار تو را می بافند....!!!
فروغ فرخزاد
قطار می رود.......تو می روی.....تمام ایسگاه می رود.... ومن چقدر ساده ام که سالهای سال در انتظار تو کنار آن قطار رفته ایستاده ام......!!
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام.........!!۱
قیصر امین پور
جملات زیبای من
عاقبت مَن ها در این دنیا ؛
همه مِنها می شوند ...
مِنهای جوانی
مِنهای زیبایی
مِنهای مقام
مِنهای قدرت
مِنهای دارایی
مِنهای مادیات
مِنهای قوم و خویش
مِنهای سلامتی
و مِنهای حیات دنیوی .
آری عاقبت مَن ها همه
منهای منهای منها میشوند ...
جز نیکی و بدی هایمان.
آری برادر ،
فصل هجوم " مِنها " ها
به " مَن ها" ها ست ...
کلها را بگذار جزها را دریاب .
شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند.
عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند.
دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند
و بخند که خدا هنوز آن بالا با توست...
نظرات شما عزیزان:
|